1.
وارد پارکینگ اداره شدم و با بدبختی ماشین را پارک کردم.همین که پیاده شدم یک گربه فرز دیدم که تا من را دید مثل تیر از چله پرید و تا توانست دور ایستاد.خدمتشان سلام عرض کردم و گفتم:
- ببین رفیق واقعا خوشحالم که تو اولین کسی هستی که امروز می بینم!
این صبح اتفاق افتاد و عصر یاد گرفتم که روتین روزانه برسلامت روان تاثیر می گذارد.و این روتین شامل موارد زیر هم می شود:
1- اولین کسی که صبح ها بعد از بیدار شدن از خواب ، می بینم.
2.چند ثانیه/دقیقه/ ساعت طول می کشد تا آن اولین نفر را ببینیم.
بعد ما انتظار داریم سلامت روان هم داشته باشیم.مخصوصا من که روز خوبم،امروز بود که با دیدن گربه شروع شد.وگرنه روزهای دیگر با دیدن قیافه نحس اقای همسایه شروع می شود که ماشین کوفتی اش را وسط کوچه پارک می کند و با اینکه می بیند من منتظر هستم با طمانینه در پارکینگ مزخرف تر از خودش را می بندد و بعد قدم زنان به سمت ماشینش می آید و بعد از نگاهی که به من می اندازد تا مطمئن شود شراره های خشم را در من برافروخته است یا نه،دور می زند و گم می شود.اما،در مورد آن نگاهش باید عرض کنم بیشتر از آنکه او شراره خشم را در من ببیند،من مقادیر فراوانی کامپلکس را در او می بینم که روز به روز هم بیشتر می شود و دست آخر به کشتنش می دهد این ابلهِ عوضی را!( ایشان همان پفیوزی است که برف ها را می آورد و می ریخت جای پارک ماشین من)
2.
نمی دانم خوب است یا بد.اما،من پیگیر اخبار هستم.از بچگی همینطور بودم و حالا هم حتما روزانه چندین بار سایت های خبری را چک می کنم.اما،هیچوقت هیچ خبری مثل خبر های زیر من را متعجب نکرده است:
- کشاورزی در خوزستان اولین بیمارستان جهان را که ساسانی ها ساخته بودند با لودر پورد کرد تا در زمینش سیب زمینی و پیاز بکارد!( در مورد بنای تاریخی اطلاعات مختلفی منتشر شد.به نظر می رسد دقیقا نمی دانند چه بنایی تخریب شده است)
- در یک بیمارستان خصوصی در رشت اتش سوزی اتفاق می افتد و متاسفانه هشت نفر جان می سپارند و مسئولین اعلام کردند دلایل مرگ متوفیان پس از بررسی اعلام می شود!( یکی از همکارانم هفته پیش به علت شکستگی دست مرد.چطوری؟ اینطوری که دستش به علت شکستگی جراحی می شود.بعد عفونت می کند.بعد قطع می شود.بعد عفونت پخش می شود.بعد می میرد)
- آن فردی که چند روز پیش از ایران آزاد شد به محض رسیدن به سوئد نامزدی کرد.گویا منتظر آزادی بود تا ازدواج کند.یاد پسر یکی ار همکارها افتادم که روز تولد هیحده سالگی اش عقد کرد.انگار سالها منتظر بود هیجده سالش شود فقط برای اینکه بتواند ازدواج کند.
- زلستکی اعلام کرد به محض خروج پوتین از اوکراین،پای میز مذاکره می نشیند!بعد از شنیدن این خبر یک صدایی در مغزم با لهجه شیرازی گفت: دلت خوشه کاکو!
3.
به نظر می رسد نوع بالش بر برگشت اسید معده تاثیر می گذارد.مثلا من وقتی بیخیال بالش طبی و شل و ولم شدم و برگشتم به تنظیمات خردسالی و بالش سفت ولی نازک باستانی ام را دوباره مورد استفاده قرار دادم،تا حد زیادی برگشت اسید معده ام کنترل شد.البته که همچنان راویه سی درجه در ابتدای خوابیدن رعایت می شود.اما،بعد از بیداری متوجه می شوم سی درجه تبدیل شده است به صفر درجه.اما،همچنان موثر است.فعلا تنها زمانی که اسید معده ام برمی گردد،وقت هایی است که برای انجام ورزش های شکم و پهلو روی زمین دراز می کشم و ناگهان اسید با سرعت می پرد توی گلویم و وضعیت ناخوشایندی به وجود می آورد که با ذکر" سگ تو روحت ای معده مکار" تا حدودی اوضاع را تحت کنترل در می آوردم.
4.
سوال این بود:
- چطور بدون هیچ مراقبتی،چنین پوستی دارید؟
جواب:
استفاده از جملات انگیزیشی زیر در موقعیت های مختلف:
موقعیت : به هم خوردن تمام برنامه های از پیش تعیین شده:
- غصه نخور همه چیز کشک و پشم است!
موقعیت: ضررهای مالی و معنوی:
- جهنم و ضرر!
موقعیت: ضایع شدن و خیط شدگی:
- اصلا به درک و اسفل السافلین!
◇ من پوستم کاملا عادی است.رفقا انتظار دارند پوست من مثل پوست انها باشد که هزار بامبول سرش آورده اند.
◇ فیلم: در دنیایی بهتر (in a better world) نظر: خیلی خوب بود.