برادرم از طرف خواهرم فرستاده شده بود تا مادرم را راضی کند با آنها برود مسافرت.برادرم تا خواست استارت مذاکره را بزند،مادرم گفت:

- حالا تو رو فرستادن که من رو راضی کنی باهاشون برم سفر؟

- بله

- هه! تو که هیچی.مادرِ خدا رو هم بفرستن من راضی نمیشم!

◇ بعد این مادر ما، روزی حداقل بیست بار می گوید لم یلد و لم یولد.( در ماه رمضان این عدد به ۵۳ بار می رسد بخاطر تراویح و اینا)