حلوا بجای اینکه بگوید دلش می خواهد برود بیرون و یکی او را بیرون ببرد، اول برس را برمی دارد و شروع می کند به شانه زدن موهایش،بعد از کسی می خواهد موهایش را دو گوشی کند.بعد گوشی را برمی دارد و با کسی که در جمع نیست شروع می کند به تلفنی حرف زدن و از اول تا به آخر مثلا می گوید:

"دایی بیا...بیا دایی....دایی بیا...در در "

از بس هم به آمدن دایی و یا هر کسی دیگری که فرا می خواند اعتقاد دارد که پالتویش را هم دستش می گیرد تا وقتی طرف آمد چندان منتظر لباس پوشیدن خانوم نشود.در واقع این عسل بجای خواستن،آرایش انجام دادن می گیرد و مطابق مشاهدات من این نقشه ماهرانه حداقل تا حالا هر بار گرفته است و مثلا خود من دیروز با همه خستگی دوبار بردمش بیرون.

◇ احساس می کنم این روش حلوا می تواند یکی از راههای موفقیت باشد.یعنی بجای اینکه منتظر انچه که می خواهیم باشیم تا انجام شود،طوری رفتار کنیم که اتفاق مورد نظرمان در حال انجام شدن است.مثلا من الان باید واقعا منتظر بابانوئل باشم تا بیاید و کیسه پر از کادوهای مورد نظرم از جمله گردنبند کلئوپاترا را بگذارد دم در و برود.

◇ امروز حکم تثبیتم در این سیاهچاله رسما صادر شد.آیا می توان آن را هدیه کریسمس به حساب آورد؟ نمی دانم.فعلا با این شعر حافظ خوشم:

از کران تا به کران لشکر ظلم است ولی

از ازل تا به اید فرصت درویشان است

◇ شما هم احساس می کنید طلا و دلار دارند مسابقه دو می دهند؟