قبل از عزیمت به سوی این خانه جدید برای سارا قسم خوردم که دست از عادت بازکردن در به روی هر کسی که زنگ در خانه را می زند، بردارم و تا مطمئن نشده ام چه کسی پشت در است در را برای کسی باز نکنم.بعد با خودم فکر کردم در خانه جدید از شر زنگ خوردن در خانه و ایجاد استرس همراه آن خلاص خواهم شد.زیرا آپارتمان است و بالاخره هرکسی واحد خودش را بلد است و زنگ در خودش را می زند و احتمال اینکه اشتباهی زنگ واحد دیگری را بزنند به سمت صفر میل می کند.بعد از آن روز تا حالا سه بار زنگ در این خانه را زده اند:

1.بار اول خانمی بود که می گفت ساکن طبفه دوم است و کلید را فراموش کرده است.

2. بار دوم آقایی بود که فکر می کرد اینجا خانه آقای رحیمی است.آقای رحیمی تنها کسی است که در این ساختمان می شناسم البته نمی دانم کدام واحد است فقط می دانم همان است که مثل سگ به من حمله کرد و نگذاشت وسایلم را با آسانسور بیاورم بالا.روی این حساب خیلی خشن جواب دادم:

- خیر

3.بار سوم امشب بود و پشت آیفون بچه ای بود که نه تتها واحد خودشان را بلد نبود که من را با مادرش اشتباه گرفته بود و گفت:

" مامان در رو باز کن.بابا در رو بست"

البته که در را باز کردم.اما بلافاصله فکر کردم چطور ممکن است یک پدر، بچه اش را یادش برود و در را به رویش ببند آنهم نه و نیم شب.بعد این چه بچه خنگی است که نه صدای مادرش را می شناسد و نه زنگ خانه خودشان را بلد است.خلاصه که فعلا این سه مورد به خیر گذشته است.اما نکته اینجاست که اگر قبلا با انجام این بی احتیاطی فقط خودم را در معرض خطر قرار می دادم.الان ممکن است یک ساختمان را به فاک بدهم.

◇ از بس هم فیلم وحشتناک دیده ام مغزم خیلی ملس در مورد بازکردن در بدون آنکه بدانم پشت در چه کسی است، سناریو می نویسد.سناریویی که اگر فیلم شود ممکن است جایزه هم ببرد.

فیلم: didi2025

نظر: افتضاح بود